يكي از عقيد وى در ساخت فيلمها اين بود كه فيلم نبايد احساسات آدم هارا تسخير كند در واقع معتقد بود كه نبايد فيلمهايي ساخت كه در آن انسانها تحقير، مورد اذيت و آزار و يا وحشت مخاطبين بشود .
در این شماره از ماهنامهی ما به مناسبت سالروز وداع با دنیا این فرهیختهی گرامی و زادروز تولدشان قسمتهایی از مصاحبه های به عمل آورده شده در زمان حیات این اسطوره ی هنر جمع آوری شده و به منذل شما عزیزان ارائه گردیده است که به شرح زیر میباشد
درخصوص اين سوال كه بازهم فیلم های دیجیتال خواهید ساخت؟ اينگونه گفتند :
بستگی به چیزهای زیادی دارد.گمان می کنم اگراندیشمند دیجیتال باشید می توانید از یک دوربین دیجیتال استفاده کنید.ساختن پنج بدون دوربین دیجیتال غیرممکن بود.پنج با یک دوربین در نور مهتاب و بدون هیچ اسباب یا وسیله دیگری فیلم برداری شد.اگر از مزایای کامل دوربین دیجیتال بهره نبریم دوربین 35 م م بهترین ابزار خواهد بود. به ویژه برای فیلم برداری فیلم های داستانی—من هیچ مشکلی با 35 م م ندارم. به نظر می رسد که فیلم سازان به آنها که با دیجیتال کار می کنند و آنها که با آن کار نمی کنند تقسیم می شوند.فکر می کنم این چیز از پیش قطعی و مشخصی نیست اینها همه به این بستگی دارد که چه طرحی در سر داریم، وبراین پایه می توانیم ابزار را برگزینیم.
در پاسخ به اين سوال كه آيا بازهم گمان می کنید این یک تصادف بود که فیلم ساز شدید؟فرمودند:
متاسفم،این پرسشی است که درک نمی کنم. [خطاب به حاضران] فکرم سخت مشغول شما بود.شاید خسته اید یا پرسش هایی دارید[پس از اینکه مترجم پرسش را تکرار می کند]پرسش ساده ای است اما پاسخ خیلی سختی دارد. گمان می کنم من با دوستانم که دکتر یا تاجر یا معمار هستند تفاوتی ندارم همانها که با هم شروع به دیدن فیلمهای عصر طلایی کردیم. اما من خواه فیلم بسازم یا شعر بگویم یا عکاسی کنم همه اینها بیشترریشه درحس بی تابی من دارد.ودر واقع همه چیز به این باز میگردد.
وي درخصوص چرا این همه صبر کردید تا امکان دیدن عکسهایتان را بیابیم یا در واقع شعرهایتان را بخوانیم؟شما مدتهای زیادی بود که هر دو کار را انجام می دادید اما تنها در پنج شش سال گذشته بوده که ما موفق به دیدن این آثار شدیم گفتند:
همانطور گه گفتم فکر نمی کردم آنها برای دیده شدن تهیه شده اند.این در واقع برای من بهانهای بود تا وقتم را در طبیعت بگذرانم.
در اين مود كه آیا بعد از ساخت کلوزآپ ارتباط خود با سبزیان را حفظ کردید؟ اين چنين گفت ،
آخرین باری که با هم ارتباط داشتیم سه روز پیش بود.من نزدیک شش هفت ماه خبری از او نداشتم. ما قصد داشتیم با هم به جشنوارهای در کره برویم اما آنها او را دعوت نکردند. او مرا مقصر میدانست و دراین مورد حق داشت چون من از آنها خواستم که دعوتش نکنند. چون برای آدمهایی مثل او ترک کشور بسیار سخت است.به او گفتم که برخواهم گشت و با هم فیلم کوتاهی خواهیم ساخت.خیلی خوشحال شد برای همین الان با خودم می گویم میخواهم با او چه چیزی بسازم. هیچ چیز درزندگیاش تغییر نکرده، هنوز همان طور که در فیلم می بینید زندگی می کند. گاه در بازار سیاه دی وی دی فیلمهای خارجی کار می کند. با خودم میگویم احتمالا میتوانم فیلم خودم را دربساطش پیدا کنم در واقع او این روزها خیلی بیش از من در تهران شناخته شده است.درجشنوارهای که فیلمی از[سرگئی]پاراجانوف نمایش میدادند هیچ جایی برای من وجود نداشت و او مرا از بین جمعیت دید و بیرون آمد تا من بتوانم درسالن بنشینم.
و در آخر در خصوص پاسخ به آیا فکر میکنید دلیل اینکه شما این شیوه کار را ترجیح میدهید این است که کارتان را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واغلب در کار با کودکان شروع کردید، احتمالا کجا ناگزیر بودید به این روش کار کنید؟ اين چنين پاسخ داد:
این تا حد زیادی ریشه در این دوره از زندگی من دارد. اگر با کودکان موضوعاتم را بیان نمیکردم هرگز به این سبک نمیرسیدم.کودکان شخصیتهای بسیار قوی و مستقلی دارند و میتوانند از پس کارهای جالبی برآیند که از مارلون براندو بر نمیآید، گاهی واقعا کارگردانی ودرخواست از آنها به انجام کاری، بس دشوار است. وقتی که آکیرا کوروساوا را در ژاپن دیدار کردم پرسشی که او از من داشت این بود:«اساسا چگونه این بازیها را از کودکان میگیرید؟ من در فیلمهایم از کودکان استفاده کردهام اما متوجه شدم که حضورشان را آنقدر کاهش داده و کاهش دادهام تا از شرشان راحت شوم چون روشی برای کارگردانی آنها ندارم».نظر شخصی من این است که فرد بسیار بزرگ است، شبیه امپراطوری سوار بر اسب، واین برای یک کودک بسیار سخت است که با آن ارتباط برقرار کند.برای این که بتوانید با کودکان همکاری کنید ناگزیرید از سطح خودشان هم پایین تر بیایید تا بتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید. بازیگران هم شبیه کودکانند.